مترجم کسی است که مهم‌ترین نقش را در تبادل فرهنگی ایفا می‌کند. ازاین‌رو، مترجم باید ترجمه‌ای روان، قابل‌فهم و صحیح از متون موردنظر ارائه دهد تا به ارتقای سطح معلومات و تبادل فرهنگی افراد مختلف کمک کند. مترجم باید معنی و مفهوم گوینده را حتی‌الامکان به‌طور کامل درک کند و آن‌ها را تشخیص دهد زیرا ممکن است مفهوم گوینده و برداشت مترجم یا مخاطب با یکدیگر فرق داشته باشد و هر یک از مترجمان یا مخاطبان برداشت و ادراک متفاوتی از یک متن یا مفهوم داشته باشند. این تفاوت‌هامی‌تواند ناشی از عوامل بسیاری فراتر از صداها، آواها، دستور و لغات باشد.

مترجمان و (به ویژه) مترجمان حضوری مایه‌ای از هنرپیشگی، بازیگری و مقلدی در خود دارند ، مترجمان کتبی و حضوری خوانندگانی‌اند همه چیز خوان و سیری‌ ناپذیرند آنان تشنه تجربه دنیای واقعی هستند. جماعت مترجمان کتبی و حضوری لاجرم گنجینه‌ای از «خودها» یا «شخصیت‌های» مختلف وجود خود را از این سو بدان سو می‌برند و هرگاه که متنی تازه به دستشان برسد فوراً یکی از آن‌ها را بر صفحه رایانه شکل می‌بخشند یا هنگاهی که سخنران جدیدی پشت تریبون قرار می‌گیرد آن‌ها نیز در امواج هوا شخصیت تازه‌ای به خود می‌گیرند.ترجمه را غالباً انتخاب شغلی دوم می‌نامند، چه، بسیاری از مترجمان ابتدا در رشته‌ای دیگر و گاه به‌طور متوالی در چند رشته حرفه‌ای بوده‌اند اما به محض از دست دادن یا ترک کردن کار خود یا رفتن به کشوری که در آنجا قادر به ادامه کار خود نبوده‌اند، به ترجمه روی ‌آورده‌ و با همتایان خود به دو یا چند زبان مختلف همکاری کرده‌ اند.

مترجم خوب قابل اعتماد و سریع است و با نرخ رایج کار می‌کند. با وجود این، توقعاتی که از دیدگاه درونی از ترجمه وجود دارد با آنچه از بیرون به نظر می‌رسد تا حدودی متفاوت است. قابلیت اعتماد برای مترجم بیشتر به منزله‌ی آبشخور عزت نفس حرفه‌ای حائز اهمیت است که پاره‌ای از عناصر تشکیل‌ دهنده‌ی آن برای کاربران ترجمه اهمیتی ناچیز دارد یا اصلاً اهمیت ندارد؛ سرعت نیز بیشتر به مثابه منبعی برای درآمد بیشتر مهم است که آن را هم می‌توان از راه‌های دیگر به دست آورد؛ پس آنچه حائز اهمیت بسیار و شاید بیشترین اهمیت است نفس لذت بردن مترجم از کار خویش است.

 

یک مترجم اطلاعات مکتوب (نوشتاری) از قبیل مقالات مجله و روزنامه، کتابها، کتابهای راهنما، اسناد و غیره را از یک زبان به زبان دیگر تبدیل می‌کند (بر می‌گرداند) این نبایستی با یک مفسر اشتباه گرفته شود که اطلاعات گفتاری نظیر گفتگوها، ارائه‌ها و نوشته‌ها و نظایر آن را از یک زبان به زبان دیگر را تبدیل می‌کند.

نمی‌بایست یک مترجم را با یک مفسر اشتباه گرفت. گرچه قدری رابطه‌ای مبهم میان این دو قابلیت وجود دارد. مترجمان نمی‌توانند لزوماً به تفسیر بپردازند و مفسران نیز لزوماً نمی‌توانند به ترجمه بپردازند. به علاوه بهترین مترجمان، مفسران خوبی نیستند و بالعکس در واقع مفسران بزرگ برای ترجمه ساخته نشده‌اند (مترجمان قابل نیستند) و در حالی که بسیاری از برنامه‌های آموزش حرفه‌ای می‌طلبند که مفسران قدری مهارت در ترجمه بدست آورند. مترجمانی که به طور حرفه‌ای آموزش دیده‌اند. غالباً هیچ‌گونه برخوردی با مهارت‌های تفسیر ندارند. برای در مورد زبانهای مورد سئوال (مدنظر) شفاف باشیم.

من به زبان بومی مترجم را به عنوان زبان A و به زبانهای غیر بومی به عنوان زبانهای B یا C رجوع می‌کنم.

یک زبان B موردی است که مترجم می‌تواند آن را عملاً به شکلی که یک سخنگوی بومی انجام می‌دهد صحبت کرده بخواند و بنویسد یک زبان C موردی است که مترجم می‌تواند آن را مثل یک زبان بومی خوانده و درک کند اما لزوماً به خوبی نمی‌تواند آن را صحبت کرده یا بنویسد. در مورد من برای نمونه زبان انگلیسی زبان A من است. زبان ژاپنی زبان B من است و اسپانیولی و فرانسوی زبانهای C من هستند هرچند درکی از دیگر زبانها نیز دارم مهارت من به حد کافی خوب نیستند که از مقوله‌های B . A یا C واقع شوند.

من همچنین از کلمات ذیل در این نمونه‌ها استفاده خواهم کرد زبان یا متن منبع اشاره خواهند کرد به زبانی‌ها، اطلاعات برای اولین بار در آن قالب ظاهر می‌شود. این معمولاً زبان B مترجم است (در مورد من زبان ژاپنی) زبان و متن هدف به زبانی اطلاق می‌شود که اطلاعات به آن ترجمه می‌گردد. این معمولاً زبان A مترجم است (در مورد من، زبان انگلیسی)

دوزبانگی

یک مترجم خوب براساس تعریف یک فرد 2 دوزبانه است. با این حال عکس آن لزوماً صادق نیست یک فرد دوزبانه بدنیا آمده و پرورش یافته هنوز هم به 2 چیز نیاز دارد تا مبدل به یک مترجم گردد. اول مهارت و تجربه لازم برای ترجمه و دوم شناخت از حوزه‌ای که در آن ترجمه خواهد کرد.

مهارت و تجربه برای ترجمه مشتمل اند بر توانایی در خوب نوشتن به زبان هدف توانائی خواندن و درک اطلاعات زبان منبع بطور بسیار خوب و توانایی کار با جدیدترین نرم افزار و سخت افزار و ارتباطات پردازش لغت.

این مساله این سئوال را مطرح می‌کند. آیا یک فرد دوزبانه بدنیا آمده و پرورش یافته مبدل به یک مترجم بهتر خواهد شد تا کسی که زبان B را بعدها در زندگی یاد گرفته؟ هیچ پاسخ معینی وجود ندارد. اما موارد ذیل مهم هستند. اول از همه آنکه یک فرد 2 زبانه بدنیا آمده و پرورش یافته اغلب از آن رنج می‌برد که به درستی هیچ زبانی را آنقدر به حد کافی خوب جهت ترجمه نمی‌داند.

ثانیاً افراد 2 زبانه بدنیا آمده و پرورش یافته اغلب فرهنگ زبان هدف یا به حد کافی به خوبی نمی‌دانند و دست آخر آنها اغلب فاقد مهارتهای زبان شناختی تحلیلی جهت کار کردن در مورد یک متن دست و پاگیر هستند.

با این حال فرد 2 زبانه در نظر گرفته شده لازم نیست همان شناخت عمیق را نسبت به زبان عامیانه، واژه‌های محاوره‌ای و گویش داشته باشد. که فرد 2 زبان واقعی دارد.

همچنین فرد 2 زبانه در نظر گرفته شده قادر نخواهد بود که بلافاصله در هر 2 جهت ترجمه نماید (از B به زبانA و از A به زبان B) برای نمونه، من نمی‌توانم به سادگی به زبان ژاپنی ترجمه نمایم) دست آخر آنکه 2 زبانهای واقعی غالباً‌درک بیشتری از ظرافات و ایهام 2 زبانشان دارند تا آنکس که زبان B اش را بعدها در زندگی می‌آموزد. بتواند حتی امیدوار باشد که آنرا کسب نماید.

مترجمان از هر پیشینه‌ای می‌آیند. برخی‌ها مدارک کارشناسی ارشد در زمینه ترجمه از سوی موسسه مطالعات بین المللی Monterey دارند برخی گواهینامه‌هایی از جورج تاون دارند بقیه مدارکی از مدارس اروپا (نظیر آنهایی که در لندن یا ژنو) یا آسیا (نظیر آکادمی سیمول در ترکیه یا ونیزا در تایوان) دارند و بسیاری مدرکی در یک حوزه عمومی نظیر ادبیات با تاریخ دارند در حالیکه یک درجه ویژه در ترجمه مفید است (من یکی دارم) این امراز حد لزوم دور است آنچه که پیش از هر چیز دیگری به حساب می‌آید توانایی است. پس این قابلیت از کجا می‌آید؟

شاید آن طبیعت (او) است اما گمان می‌برم که پرورش بطور عظیمی کمک می‌کند. اکثر مترجمین در زبانهایشان بسیار خوب خوان (ماهر در خواندن) هستند و می‌توانند به خوبی بنویسند برخی به نویسندگانی هستند که از ترجمه به عنوان راهی برای نوشتن جهت معاش استفاده می‌کنند.

سایرین توسط زبان مجذوب شدند از ترجمه به عنوان راهی برای نزدیک بودن به مضمون مورد علاقه‌شان استفاده می‌کنند از ترجمه به عنوان راهی برای نوشتن جهت معاش استفاده می‌کنند. سایرین توسط زبان مجذوب شدند. از ترجمه به عنوان راهی برای نزدیک بودن به مضمون مورد علاقه‌شان استفاده می‌کنند با این حال سایرین در حوزه‌های معینی خبره هستند و از مهارت با زبانشان برای کار در آن حوزه استفاده می‌کنند.

تقریباً همه مترجمان حرفه‌ای در ایالات متحده دست کم یک مدرک کالج دارند. برخی حتی مدارک پیشرفته‌ای در زمینه ترجمه یا در حیطه‌ای که تخصص دارند.

اکثر مترجمان در (زمینه‌های) زبان B و C شان آموزش زبان در سطح دانشگاهی دارند. برخی‌ها زبان‌هایشان را بیشتر آغاز کردند، سایرین بعدها اما تعداد بسیار انگشت شماری هستند که اصلاً هیچ گونه آموزش زبانی ندارند. البته آموزش زبان ممکن است به معنای دوره‌های تخصص یافته از تنوعی از آموزشگاهها باشد.

مترجمان همچنین عموماً در کشورهایی زیسته‌اند که به زبانهایشان صحبت می‌شود مترجمانی می‌شناسم که هفت یا حتی ده سال را در خارجه سپری کرده‌اند و برخی مترجمان زمان بیشتری را در کشور زبان زمان بیشتری را در کشور زبان B شان سپری کرده‌اند تا در کشور زبان A شان استشنای قابل توجه برای این زبان اسپانیایی در ایالات متحده و انگلیسی در خارجه است از آنجا که زبان اسپانیایی آنقدر گسترده به کار می‌رود و در بسیاری بخشهای ایالات متحده موجود است.

برخی مترجمان حتی بدون ترک ایالات متحده این زبان را آموخته و در آن کار می‌کنند. همچنین در دیگر کشورها مترجمان غالباً تنها با آموزش زبانی که در مدرسه دریافت می‌دارند مهمتر از همه آنکه مترجمان بایستی احساس تعهد و تمایل عمیقی به زبان‌هایی داشته باشند که با آنها کار می‌کنند. تنها استثناء برای این قاعده مردمانی هستند که اطلاعات بسیار تخصصی را ترجمه می‌نمایند من فردی دارای P.H.D در زمینه ریاضیات را می‌شناسم که کتابی در مورد ریاضیات پیشرفته (به گانم توپولوژی) را از فرانسه با انگلیسی ترجمه کرد. مهارات فرانسوی شکوک هستند اما از آنجا که افراد بایستی شماری در دنیا این اطلاعات را درک می‌کنند او (فرد) مناسبی بود با این حال تقریباً در تمامی موارد، مترجمان بایستی در پروردن و جلد دادن به مهارات زبانی‌شان در سراسر عمر حرفه‌ای شان متعهد شده باشند.

شناخت از حوزه‌ای که مترجم دارد در آن کار می‌کند غالباً توسط مترجمان و آنهایی که آنها را به کار می‌گیرند مورد اشراف قرار می‌گیرد براساس تعریف، مترجمان متخصصان زبان هستند، اما آنها همچنین بایستی شناختی از حوزه‌هایی را بپرورانند که آنان در آن کار می‌کنند. مترجمان انگشت شماری هستندکه مدعی هستند که قادرند هرچیز مکتوب را به زبان هایشان ترجمه کنند درست همان طور که افراد کمی می‌توانند ادعا کنند که در هر چیز خبره هستند. اکثر مترجمان بایستی با کار با یک یا تعداد محدودی از مقوله‌های مرتبط اطلاعات تخصص یابند قانونی، مالی، پزشکی، کامپیوترها، مهندسی و غیره... هر زمینه دایره واژگان، صرف و نحو و سبک خاص خودش را دارد.

مترجم مجبور است که به سختی کار کند تا شناخت لازم برای مواجه با چنان اطلاعاتی را توسعه دهد. شناخت همچنین شامل 2 عامل مهم دیگر است. اول از همه آنکه، مترجم بایستی شناخت قبلی برای کار در آن حیطه را داشته باشد. این به آن معنا نیست که مترجم پزشکی بایستی یک M.D داشته باشد یا آنکه یک مترجم کامپیوتر بایستی یک برنامه‌نویس باشد. اما قدری آموزش یا تجربه پیشین (یا هر دوشان) تمام آنچیزی است که ضروری است تجربه و سابقه خود من در زمینه کامپیوترها و پزشکی است. بنابراین من به آن حیطه‌ها می‌چسبم. من در بیمارستان‌ها کار کرده‌ام، دوره‌های از پیش برنامه‌ریزی شده Premed بسیاری دیده‌ام و در کالج (دانشکده) کلاسهای برنامه نویسی را گذراندم و طی سالیان سال به عنوان یک مشاور پایگاه داده‌ها کار کردم.

برخی مترجمین مدارکی در تخصص خودشان دارند اما اکثراً چنین نیستند.

ثانیاً مترجم بایستی منابع لازم را داشته باشد تا به اطلاعات مواجهه نماید. این یعنی فرهنگ های لغات (دیکشنری‌ها) glossary واژه‌نامه‌ها و دیگر منابع.

چنان منابعی می‌توانند شامل اجتماع Forum زبان خارجی، BBS های مترجم، دوستان یا همکارانی باشند که در صنایع و مجلات و ژورنال‌ها کار می‌کنند.

و مترجمان مجبورند که بدون خستگی (بی وقفه) کار کنند تا شناختشان را با خواندن اطلاعات مربوطه از حوزه‌هایی را بهبود ببخشند که آنها در آن کار می‌کنند آنها همچنین بایستی پول و زمان را صرف حفظ کتابخانه مرجعشان نمایند.

به عبارت دیگر مترجمان حرفه‌ای همواره در حال آموختن هستند. شما صرفاً دستشان را روی یک سنگ نمی‌گذارید و بگوئید «من یک مترجم هستم» و همچنین صرفاً یک زبان را ظرف چند ماه با زندگی در جایی و سپس شروع به ترجمه با تحصیل نمی‌کنید Herinrich Schliemann ممکن است خواندن هریک از زبان‌هایش را ظرف 6 هفته آموخته باشد اما نمی‌توانست که آنها را نوشته یا صحبت کند (نیاز هم نداشت) به علاوه در آن موقع، زبانها نسبت به حال به طور قابل توجهی (دایره) واژگان محدودتری داشتند و البته که خواندن و ترجمه کردن دو چیز مجزا هستند سپس می‌پرسید که در چه موقعی شما آماده‌اید که ترجمه را شروع کنید؟ ساده است، وقتی که احساس می‌کنید که درک مطلب و توانائیها در زبان‌های A و B تان به حد کافی قوی هستند که شما بتوانید کار را به طور صحیح براساس موعد و سررسید مشتری انجام دهید.

طول زمان جهت پرورش این توانایی‌ها بستگی دارد به شخص و زبان انگلیسی، زبان‌های بومی، بخت ساده‌تری در مورد زبان‌های رومی (رومانس) و ژرمنی دارند چرا که دستور زبانها، صرف و نحو و واژگان آنها نسبتاً آشنا است. زبانی نظیر چینی یا ژاپنی زمان زیادی می‌برد صرفاً به آن خاطر که شما مجبورید که هزاران حرف را بیاموزید که بخوانید و درک نمایید.

در نهایت شما بایستی قادر باشید که اثبات کنید که مهاراتی را دارید که مدعی هستید آنها را دارید تجربه زندگی کار و مطالعه در کشور زبان B شما یک شکل از مدرک است (گواهی بر این مسأله است) مدرکی در زبان شما یا در ترجمه چیز دیگری است. گرفتن یک آزمون نظیر آنهایی از سوی ATA وزارت امور خارجه State deptسازمان ملل و غیره ارائه می شوند مورد دیگری است اما من بحث استوارنامه accreditation را یک مقاله مجزا واگذار می‌کنم.

یک ترجمه چیست؟

مترجمان بایستی توازنی بین Fidelity (صداقت) نسبت به متن منبع و خوانا بودن در زمان هدف را به ذهن خطور دهد.

این فن آسانی نیست بندبازی (راه یافتن روی طناب) چشم بسته در طول یک طوفان بادی در حالیکه مردم اشیاء سنگینی را به طرف شما پرتاب می‌کنند و بند را می‌لرزانند را در نظر بگیرید.

این ارائه گر عمل توازن بخشی است حالا به آن اضافه کنید سررسید غالباً غیر منطقی‌ای که کارگزاران (آژانس‌ها) از مترجمان می‌خواهند توسط گماردن شخصی در پشت شما روی طناب که با یک چنگک Pitchfork شما را در نشیمن گاهتان سیخونگ می‌زند، یأس آور به نظر می‌رسد.

چنین است اما اگر شما از یک چالش لذت برید و بدانید که چگونه با زبانهایتان سر و کله بزنید خیلی بد نیست پس از آنکه مدت زمانی به آن پرداخته باشید (به آن اشتغال داشته باشید) (به گمانم همین مورد را می‌توان برای بندبازی گفت) شکرد کار آن است که اجازه دهید به ارباب رجوعتان که تصمیم بگیرند که چه می‌خواهند از آنجا که آنها مجبورند با نتایج کار شما زندگی کنند امکان انتخاب را به آنها بدهید صبورانه به آنها نظراتی را که دارند این که چقدر وقت ممکن است ببرند و چقدر هر نسخه ممکنه هزینه در بر خواهد داشت را توضیح دهید.

آنها تصمیم خواهند گرفت که آیا یک ترجمه تحت اللفظی ناخوانا را می‌خواهند یا اینکه یک متن برند جایزه (پولیدزر) را می‌خواهند اگر مشتری تان نتواند تصمیم بگیرد نداند یا به شما نگوید در آن صورت از توصیه بودا پیروی کنید و راه نیا بین را پیش بگیرد. این همه در مورد برخی زبانها و برخی حیطه‌های مورد نظر نسبت به بقیه ساده‌تر است هرچند اکثر مردم گمان می‌کنند که اطلاعات فنی برای ملاحظات سبک گرایانه راحت‌ترین مورد است (اما) این امر را در نظر بگیرید سبک آکادمیک از کشوری به کشوری نوسان می‌کند.

در انگلیسی ما عموماً تز خودمان را ارائه می‌کنیم سپس شواهدی را ارائه می‌کنیم بحث را پرورده و سپس به نتیجه‌گیری می‌رسیم با این حال در ژاپن، عموماً نتیجه‌گیری را ارائه می‌کنیم با بحث زیادی به کندی شواهد را ارائه می‌کنیم و سپس به عبارتی غیر قطعی tentative رایج به نتیجه‌گیری می‌رسیم.

تفاوتهای دیگر میان دیگر زوج‌های زبانی موجود می‌باشند به گونه‌ای شما مجبور هستید که با این تفاوتها کنار بیائید.

مشکل غیر مترقبه بالقوه دیگر در مورد ترجمه فنی آن است که گاهی اوقات ارباب رجوع به شما اجازه دهد که موضوع مورد بحث را دیده یا لمس کنید. اگر شما یک کتاب مبانی کامپیوتری دارید ترجمه می‌کنید در آن صورت بسیار سودمند است که اندکی SI را دیده و حتی با آن کار کند گاهی اوقات این ممکن است. لذا شما به طور چشمگیری با چشم کور در حال پروازید می‌کوشید که خودتان را در مقصدی فرود آورید که هرگز آن را ندیدید. شما ممکن است مجبور باشید واژه شناسی برای SI را خلق کنید که تنها دریابید که ارباب رجوع چیز دیگری را می‌خواهد سپس شما مجبورید که برگردید به عقب و هرچیز را انجام داده‌اید عرض کنید سخت ترین شکل زمانی است که شما با چیزی در یک زمان مواجه شوید که در دیگری وجود ندارد.

اسناد مالی، روالهای قانونی دولت و ساختارهای سبک و کار و غیره از کشوری به کشور دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر نوسان می‌کند هرچند واژه‌نامه‌های استاندارد برای معمولترین اینها وجود دارند مترجمان معمولاً با اطلاعات موضوعات جدید سرو کار دارند بنابراین شما ممکن است در اجبار به نامگذاری چیزی به اختیار خودتان گیر بیفدید یا آن را در زبان A رها کرده و در یادداشتهای مترجم آن را گذاشته شرح دهید که آن واژه چه معنی می‌دهد.

آنچه که ترجمه می‌شود

این خیلی مهم است. اگر اطلاعات که مردم می‌خواهند ترجمه کرد، از ادبیات بالایی برخوردار نیست. من اطلاعاتی را ترجمه کرده‌ام که از مقالات در نشریات پزشکی در زمینه ترومبوس Thrombosis (شکل لخته خونی در عروق یا قلب) عمیق سیاهرگی تا اتصال‌های (bond) های bearer حاصل داشته‌اند.

طویل‌ترین پروژه ترجمه‌ای که تا به حال انجام داده‌اند یک کتاب 65000 کلمه‌ای بود، و کوتاهترین یک طرح (دیاگرام) 50 کلمه‌ای اساساً ترجمه به عنوان فرایندی کند و گران قیمت دیده می‌شود که اگر سازمان ها و مشاغل ترجیح می‌دهند که از آن پرهیز نمایند.

آنها ترجیح نمی‌دهند که وارد دردسر تماس با یک آژانس (کارگزار) ارسال اطلاعات برای آنها، انتظار کشیدن برای یک مبلغ پیشنهادی چانه زنی و سرو کله زدن بر سر قیمت، شکل و تاریخ تحویل و سپس انتظار برای دیدن اینکه آیا آنها چیزی را به دست می‌آورند که بتوانند استفاده کنند نشوند، بخش اندکی از آنچه کسب و کار انجام می‌دهد، ارزش ترجمه کردن را دارد.

بنابراین آنچه که آنها ترجمه می‌کنند، بایستی برای کسی در جایی مهم باشد و بنابراین آن بایستی برای شما مهم باشد که درست انجامش دهید، بویژه اگر شما بخواهید که کار بیشتری را از ارباب رجوع بگیرید. آنچه که ممکن است برای شما احمقانه به نظر برسد برای شخص دیگر ارزش بسیاری دارد.

من (Survey) سرویس دهی چک‌های مسافرتی گم شده، نامه‌های داخلی بین ادارات و نسخه تبلیغاتی برای محصولات مراقبت از اتومبیل را ترجمه کرده‌ام. هیچ یک از اینها دارای ادبیات (سطح) بالایی نیستند.

اما شخصی آن را خواست، لذا من مطلقاً بهترین (سعی) خویش را انجام دادم. به خاطر آورید که تنها راه برای دوام آوردن به عنوان یک مترجم انجام یک کار خوب است.

شما صرفاً براساس کارتان مورد قضاوت قرار خواهید گرفت گفته می‌شود، اطلاعاتی که قرار است ترجمه شوند در تمام اندازه‌ها و اشکال می‌آیند، غالباً شما مجبورید که با اطلاعات دست نویسی شده سر و کار داشته باشید. کسی پیغامی را به شخص دیگری نوشت و این صورتحساب کاغذی بیست و پنج کلمه‌ای حالا در یک دادخواهی نقض پروانه و بین المللی (Exhibit A) مدرک A است. شاید شما آنرا ندانید اما آن می‌تواند رخ دهد.

هنگام ترجمه کردن، هیچ مشکلی خیلی کوچک نیست، هیچ واژه‌ای آنقدر جزئی نیست که مورد غفلت قرار گیرد. افرادی که ترجمه شما را خواهند خواند، زبان منبع را نمی‌دانند. اگر می‌دانستند، شما را به کار نمی‌گرفتند. ساده است که دید که چرا مقاله‌ای که یک روان جراحی را شرح می‌دهد را بایستی با دقت بسیار زیاد انجام داد. ممکن است سخت تر باشد که دید چرا اظهارات (Coed) دانشجوی دختر ژاپنی در مورد کاوش خط هوایی مهم خواهد بود، اما آنها می‌توانند بر سیاست منسجم آینده آن (Carrier) وسیله نقلیه تأثیر بگذارند.

اگر می‌خواهید که ارباب رجوع‌های شما شما را جدی بگیرند شما مجبور هستید که همه آن را جدی بگیرید.



نقش مترجم

مترجمان، متخصصان زبان هستند. آنها زبان شناسان کاربردی، نویسندگان ماهر، دیپلمات‌ها و تازه کارهای تحصیل کرده هستند.

مترجمان همانند زبان شناسان بایستی قادر به درک ظرافات و ابهامات در زبان‌هایشان،‌تحقیق در واژه‌شناسی و(Colloquialism) واژه محاوره‌ای و برآمدن از پس پیشرفت‌های جدید در زبان‌هایشان باشند. همانند نویسندگان، مترجمان مجبورند که به کار کردن تنها در ساعات طولانی در مورد موضوعی عادت کرده باشند که مورد توجه عدد معدودی است.

و با زبانی که تعداد معدودی از افراد پیرامون آنها بدانند که مترجمان مثل دیپلمات‌ها (سیاستمداران) بایستی نسبت به تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی که در هر زبان هایشان موجودند حساس باشند و هنگام ترجمه کردن قادر به پرداختن به این موارد باشند.

مترجمان مثل تازه کارهای تحصیل کرده بایستی اصول و برخی جزئیات راجع به موضوعاتی که آنها با آن سر و کار دارند را بدانند.

(مطلب) فوق، یک ایده آل سازی مترجم است، تصویری که مترجمان حرفه‌ای با درجات متنوعی از موفقیتaspire آرزو کرده و به آن نائل می‌شوند.

لازم نیست که همه مترجمان سرشار از این کیفیات باشند آنها با این حال بایستی آنها را در حد کافی داشته باشند که قادر باشند که اطلاعاتشان را به نحوی قابل برای ارباب رجوعهایشان ترجمه نمایند.

جایی در فرآیند ترجمه چیزی، مترجم به تمام همه این موارد خواهد خورد وقتی که من دارم با اسناد فنی یا پزشکی کار می‌کنم مجبورم که با پیچیدگی‌های نوشتار فنی به زبان ژاپنی و انگلیسی سر و کار داشته باشم و اصطلاحات جدید و یا مبهم را مورد پژوهش قرار داد. و گاهی اوقات کلمات مربوط به خودم را ابلاغ نمایم.

من با انگلیسی خود کلنجار می‌روم تا آن را صیقل داده، پرورده hone کرده تا ارباب رجوع اطلاعات را به حالت طبیعی در نظر بگیرد بدون علائم بازگوکننده tell tale که آن از زبان ژاپنی ترجمه شده باشد من با تفاوت‌های میان فرهنگ ژاپنی و آمریکایی سر و کار دارم به ویژه وقتی که کتب راهنمای کامپیوتر را ترجمه می‌کنم ما دستورالعمل‌ها وتوضیحات را در ایالات متحده به طور بسیار متفاوت تری از نحوه‌ای که مردم در ژاپن آنها را ارائه می‌دهند، ارائه می‌کنیم. مثل هر شخصی، مترجمان بایستی در رأس حیطه‌های مهارتشان باقی بمانند من زمان زیادی از وقتم را صرف جستجو در میان مجله‌هایی نظیر mac world, mac week, pc computing, byte, scientific American و نشریه انجمن پزشکی آمریکا و نشریه پزشکی new England و نیز خواندن کتب متعدد در مورد پیشرفت ها در علم کامپیوتر و پزشکی کردم.

قاعده بنیادی وقتی شما از یک اصطلاح یا عبارت مطمئن نیستند، پرسیدن است یک adage مثل قدیمی ژاپنی هست که می‌گوید: برای پرسیدن و سوال کردن یک لحظه شرم وجود دارد اما برای پرسش و نپرسیدن، شرم یک عمر زندگی هست. وقتی شما تردیدها یا سوالاتی راجع به یک ترجمه داشته باشید، با ارباب رجوع تماس گرفته، سوالتان را بپرسید و سپس پاسخ را بدست آورید. اگر هنوز هم مطمئن نیستید، در ترجمه نهایی،‌از آن یادداشتی تهیه نمائید ارباب رجوع به طور شگفت انگیزی نسبت به چنان یادداشت‌هایی شکیبا هستند و غالباً انتظار آنها را دارند.

شنیده‌ام که ارباب رجوع‌ها گاهی اوقات وقتی این یادداشت ها را نمی‌بینند، مشکوک می‌شوند؛ هرچه باشد، یک مترجم چقدر می‌تواند راجع به روال‌های جدید جراحی بداند تا یک (embolism) انسداد رگ بر اثر لخته خون یا هوا pulmonary ریوی را به طور واضح شرح دهد؟

مترجمان یک چیز دیگر هستند: افراد اهل معامله هیچ وقت این را فراموش نکنید. اگر شما یک مترجم هستید در آن صورت شما وارد کسب و کار شده‌اید. این یعنی آنکه شما مجبورید که مراقب (صدور) برگ فروش (فاکتور)، حسابها، خریدها و تصمیمات ابزار، مالیات ها، چانه زنی‌ها و بازاریابی ها باشید. متأسفانه به نظر می‌رسد که کیفیات بسیاری که یک مترجم خوب را می‌سازند، آنهایی هستند که negotiator یا marketer ضعیف را ایجاد می‌کنند.

(اما) چگونه بر این exymoron غلبه کرد؟ یکی اینکه، خودتان را به بازار تحمیل کنید حتی وقتی که قصد آن را ندارید. فرضاً قرار است که من 100 نامه را این هفته به آژانس‌ها (کارگزارها) بفرستم، قرار است که من با 5 ارباب رجوع دست اولم تماس بگیرم و با آنها Chew The Cud رایزنی کنم قرار است که من پیش از ساعت یازده و نیم، 15 آوریل کارهای مالیاتی را انجام بدهم. شما وارد کسب و کار شده‌اید و این را فراموش نکنید.

همچنین این در صورتی کمک می‌کند شما اطمینان حاصل کنید که ارباب رجوعتان یادآوری کنید که شما وارد کسب و کار شده‌اید مترجمان می‌خواهند که با آنها به عنوان افراد حرفه‌ای برخورد شود و بنابراین آنها بایستی به عنوان افراد حرفه‌ای رفتار نمایند (مطلب بیشتر در این مورد در مقالات آتی)

مهم‌تر از همه یک مترجم یک پل است. (اوه چه کلیشه‌ای) شما بین دو نفر یا سازمان ایستاده‌اید. یکی که اطلاعات را ایجاد کرده و دیگری که می‌خواهد آن را ببینید. شما راه حل آنها برای این intractable دشوارترین مشکل هستند. به یادآورید که حالا عصر اطلاعات است و اطلاعات بسیاری از آن در بیرون از زبا‌ن‌ها موجود است و مترجمان آنهایی هستند این ارزشمندترین محصول Commodity را برای افرادی می‌آورند که آن را می خواهند.

سایت مرتبط